طبق محاسبات قبلی قرار بود در تابستان ۱۳۷۸ آخرین کسوف قرن در ایران رویت شود. استان اصفهان یکی از استانهایی بود که کسوف بطور کامل در آن دیده می شد. خوانسار هم در مسیر این پدیده قرار داشت. خوانسار شهری زیباست که تابستانهایی دل انگیز دارد. جاذبه های طبیعی بسیاری دارد که موجب توریستی شدن این شهر شده است. بسیاری از توریستهای داخلی و خارجی برای دیدن این رویداد نجومی مهم ، خوانسار را انتخاب کرده بودند. جنب و جوش خاصی در شهر دیده می شد. از هفته ها قبل بازار فروش عینکهای ویژه خورشیدگرفتگی داغ بود. خلاصه اینکه من هم به فکر افتادم تا فیلم مستندی از این واقعه بسازم. آن زمان خودم دوربین نداشتم. یکی از دوستانم به نام حمید ٬ هندی کم داشت و قبول کرد تا در این پروژه همکاری کند. اکیپ کوچکی تشکیل دادم و آماده شدم تا تجربیات و مطالعاتم را برای اولین بار در این فیلم به کار ببرم.
کم کم دوستان دیگری اعلام آمادگی کردند و تا روز خورشید گرفتگی سه دوربین در اختیارم قرار گرفت. بچه ها را به سه گروه تقسیم کردم و هر کدام را در نقطه ای از شهر مستقر کردم. در زمان کسوف هر سه گروه تصویربرداری کردیم. اکیپ اصلی که خودم کارگردان آن بودم مسئول به تصویر کشیدن تحولات پشت صحنه ای شد. با توریستها مصاحبه می کردیم و عکس العمل مردم را ثبت می کردیم....
به هرحال حاصل کار سه اکیپ ، یک فیلم مستند ۴۵ دقیقه ای شد. تصویربردارن هر سه اکیپ آماتور بودند و تصاویر غیرحرفه ای از کار درآمد. ولی به عنوان اولین تجربه ، برای من خیلی خوب بود. تازه آنجا بود که فهمیدم چقدر اطلاعاتم کم است! این فیلم هیچوقت پخش نشد و همچنان در بایگانی به سر می برد. چون برای من در حکم سیاه مشق بود .
با سلام و خسته نباشید . به شما خدا قوت میگویم و از آشنایی با شما خوشحالم شما و بنده تقریبا همکاریم و بنده نیز در زمینه تئاتر و فیلم فعال هستم خوشحالم که شما نیز از وبلاگ در زمینه هنر و مخصوصا هنر مهجور ایجاد وبلاگ نموده اید شما میتوانید به وبلاگ بنده بیاید و فعالیتهای گروه ما را در تهران ملاحظه نمایید ما از هنرمندان به خوبی استقبال می کنیم . موفق و مو ید باشید .
سلام وبلاگ خوبی دارید موفق باشید خواهشا فیلمهای غمگین نسازید جک هم برای جذب بازدید کنندگان وبلاگتون بزارید .